با بابام دعوام شده با هم حرف نمیزنیم ديدم بابام يه ياداشت گذاشته : پسره خر ، الاغ ،نفهم بيشعور ، صبح ك خواستي بري دانشگاه من و ساعت ٦ صبح بيدار كن كاره واجب دارم
منم صبح ياداشت گذاشتم بالا سرش بابا جون بيدار شو ساعت شيشه بيدار شو ديگه بابا ، مگه كار واجب نداري ؟ صبح ساعت ١٢ بيدار شده بود اصن اگه بدونین چه باد خنکی میوزه تو لا بلای موهام
9 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/24 - 16:04